امروز سینمای ایران درحالی در آستانه آسیبی جدی قرار دارد که هنوز هیچ برنامه پیشرو و مشهودی برای جبران ضرر و زیان سینماداران، صاحبان آثار و دفاتر پخش از سوی مدیران بالادستی اتخاذ نشده است. از طرفی سرنوشت بسیاری از آثار سینمایی همزمان با موضعگیری جدی اهالی سینما نسبت به وضعیت این روزهای کشور در هالهای از ابهام قرار گرفته و گویی همه منتظرند بلکه از غیب دستی برسد چراکه آمار حاکی از آن است که سالنهای سینما درحالی طی ده روز اخیر درگیر هزینههای روزانه بودند که فروش قابل انتظاری نداشتند. ضمن آنکه ترافیک فیلمهای اکران نشده نیز قابل پیوند به معضلات پیشین است.
در نگاه جزییتر، آنچه این روزها بر سینما میگذرد، همانند وضعیت فیلترینگ اینستاگرام است که در هر دو موضوع دغدغه اصلی معیشت است. دغدغهای که شورای صنفی نمایش حتی برای سرشکن کردن آسیب آن از حدود یک ماه پیش تاکنون بلیت سینماها را نیمبها کرده است. نتیجه در تهران تنها هشت درصد افزایش مخاطب اما ۴۰ درصد افت فروش بود. افتی که اتفاق نمیافتاد اگر پس از نیمبها شدن بلیت، سینماها حداقل ۵۰ درصد افزایش مخاطب میداشتند تا به فروش قبل برسند. عملی که البته در صورتی جواب میداد که تلویزیون فیلتر محدودکننده خود را از پخش تیزر فیلمهای سینمایی بردارد. اما ظاهرا سوگیری اهالی سینما نسبت به ناآرامیهای اخیر در حدی هست که علاوه بر پایین کشیدن بیلبورد تبلیغات آنها از بزرگراهها، گلدان و میز کافی برای سانسور کردن چهرههایشان در تلویزیون نیز وجود ندارد!
گویی تلویزیون فراموش کرده که سینما، سینمای ملی است و زنده ماندن صنایع تصویری منوط بر این است که تلویزیون که مدعی ملی بودن است و برای اثبات این ادعا بیش از ۵ میلیارد تومان هم خرج بر جیب بیتالمال میگذارد، باید از آن حمایت کند. این حمایت البته به معنای لطف و محبت نیست بلکه به معنای وظیفه در مقابل بخش دیگری از فرهنگ این مرز و بوم است! وظیفهای که البته این رسانه حتی پیشتر از التهابات این روزها از یاد برده بود!
میگویند صدا و سیما در حال قطع ارتباط مردم و هنر است، میگویند این رسانه سالهاست با مسئولیت نه چندان والای خودی و غیرخودی کردن این حوزه و طبعا طرفداران آن مشکلی ندارد و اگر چیز غریبی تحت عنوان هنر به خورد مخاطبان باقی مانده خود می دهد، آن وجهی از هنر است که مورد تایید خود و طیف متبوعش است! حالا نیز محدودیتهای صدا وسیما برای تبلیغ فیلمهای سینمایی در حال اکران دوباره اعمال شده و این گفتهها را مصداق بخشیده است! تصمیمهای سلیقهای و تبعیض در تبلیغ فیلمها مساله دیروز و امروز نیست. اما در شرایط حال حاضر که پس از دو سال رکود ناشی از شیوع کرونا در سینما، هنوز سالها نفسی تازه نکردهاند، اطلاعرسانی از سوی رسانهای که عنوان ملی را یدک میکشد، تاثیر بسزایی میتوانست داشته باشد. اطلاعرسانی که با توجه به وعدههای داده شده از سوی مدیران جدید، انتظار آن میرفت که البته تاکنون محقق نشده است. در حالی که روزگاری پیش از این که از قضا تلویزیون مخاطبان بسیاری داشت، مرجع اصلی اطلاعرسانی درباره توشه اکران سینماها همین تلویزیون بود.
به باور برخی از صاحبنظرانِ حوزه ارتباطات، دوران طلایی صنعت تبلیغات از سال ۱۳۳۷ و پس از ورود تلویزیون به ایران آغاز شد. سالهایی که رادیو نیز همزمان با تلویزیون، تبلیغ در تمام شاخهها از جمله آثار سینمایی را پوشش میدادند.
این فرایند، پس از انقلاب ۵۷ در بخش بازرگانی سازمان صدا و سیما به قوت خود باقی ماند و در دهههای ۷۰ و ۸۰ تلویزیون مهمترین و تاثیرگذارترین وسیله ارتباط جمعی برای تبلیغ فیلم به شمار میآمد. روندی که با توجه و سازوکار امروز تلویزیون عجیب و دور به نظر میرسد.
«زمانی که فیلم من بازبینی شد، فقط اجازه ۵ میلیارد تومان تیزر تلویزیونی برای آن صادر شد و این در صورتی است که قیمت یک تیزر در زمان مناسب در شبکه یک، ثانیهای ۳۳۰ میلیون تومان است!» این ادعا را چندی پیش، حسن توکلنیا، تهیهکننده فیلم «چند می گیری گریه کنی ۲» مطرح کرد. ادعایی که مطابق آن، یک تیزر ۱۵ ثانیه ای هزینهاش ۵ میلیارد تومان میشود! عملاً به این فیلم فرصت پخش یک تیزر از تلویزیون را دادهاند! این شرایط در حالی است که برای برخی فیلمهای مورد حمایت نمیتوان تعداد تیزرهای تلویزیونی و یا بیلبوردهای شهرداری را شمرد!
جالب آنکه پیشتر داریوش مهرجویی نیز نسبت به این تبعیض اعتراض کرده بود. گویا حالا شرایط در صدا و سیما به صورتی شده که مجوزهای صادر شده از ارشاد را بی اعتبار قلمداد میکنند. به این ترتیب که شورای بازبینی این سازمان، دوباره فیلمها را می بیند و بر اساس سلیقه، شعور و درک خود از فیلم تصمیم به ارائه یا عدم ارائه تیزر به فیلم ها میدهند!
گفته شده اگر هم به فیلمهای فیلمسازان مستقل شانس پخش تیزر از رسانه کثیرالانتشار ملی بدهند، در زمان نامناسب و در شبکه های غیرسراسری و کم مخاطب است که طبعا تهیه کننده ترجیح میدهد هزینه خود را دور نریخته و عطای این مرحمت ملوکانه را به لقایش ببخشد! روندی که همزمان با سوگیری خیل عظیمی از هنرمندان نسبت به ناآرامیهای اخیر کشور شدت گرفته و تلویزیون روند حذف کردن چهره آنان را از قاب نهچندان ملی خود آغاز کرده است.
هر ثانیه تبلیغ در شبکه اول صدا و سیما و در ساعات پربیننده تا ۳۲۷ میلیون تومان برای هر ثانیه میرسد. یعنی یک تهیه کننده پس از طی کردن هفت خان رستم، برای تنها یک تبلیغ ۲۰ ثانیهای باید ۶ و نیم میلیارد تومان به سازمان صدا و سیما پرداخت کند. این رقم در شبکه دوم هم تقریبا به همین صورت است و در شبکه ۳، در ساعات پرمخاطب تا حدود ۳۴۰ میلیون تومان برای هر ثانیه میرسد. شبکه ۵ با میانگین ۵۰ میلیون تومان کمترین هزینه و شبکه خبر با میانگین ۲۰۰ میلیون تومان، گرانترین شبکه برای تبلیغات سینمایی است. شبکه نسیم نیز گرانترین تبلیغش، ثانیهای ۳۲۷ میلیون تومان تمام میشود. این رقم در شبکههای دیگر چون آی فیلم، نمایش و تماشا، میانگین ۹۰ میلیون تومانی دارد!
حالا اما، فیلترینگ، ناآرامیها و متعاقب آن آماده نبودن اذهان عمومی برای سینما رفتن، همراهی برخی از هنرمندان با مطالبات به حق بخشی از مردم، سیاست تلویزیون در حذف چهرههای محبوب مردم، خبرسازیهای جهتدار و گاه دور از منطق این رسانه، عدم هماهنگی تلویزیون با صنعت سینما و انحصارخواهی هرچه تمامتر در همه ابعاد، دست در دست هم داده و سبب شده تقریبا تمام صنایع تصویری، با خطر انحلال و حاشیهنشینی مواجه باشند. روندی که پس از آسیب به ۱۰ میلیون کسب و کار اینترنتی، شریان حیاتی بیش از ۱ میلیون از کارکنان وابسته به صنعت سینما را نیز تهدید خواهد کرد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟